۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه

اتاق من ...

آدمای خسته
خیابانی شلوغ و بی انتها
کوچه ای باریک و خلوت
خانه ای سرد و خسته بوی آشنا می دهد
اتاقی کنج این خانه می کند زندگی
که غاریست برای پناه فراموش شدگان
میزی شکسته و صندلی که پای ایستادن ندارد
کاغذای مچاله و قلم های نیمه جان
دیواری زخم خورده ی قابی شکسته
پنجره ای رو به نا کجا که از نور پر شده
و من که تکرار بی امان غربتم
***
آدمای خسته
خیابانی شلوغ و بی انتها
کوچه ای باریک و خلوت
خانه ای سرد و خسته بوی آشنا می دهد
روی دیوار خط نوشته ای میلادش را جشن گرفته است
و یواشکی زمزمه می کند :
سکوت چه زیباست
وقتی که فریاد خموشیست
تنهایی چه موهبتی ست
وقتی که با تو بودن حس وحشتزای بی تو بودن است
و مرگ چه بشارتیست
وقتی که زندگی عذابی ست بی پایان...


برای ورود به فیسبوک دست نوشته های شاهو نعمتی لطفا کلیک کنید 

هیچ نظری موجود نیست: