۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

پیام بهمن قبادی کارگردان بزرگ کرد درباره فاجعه آتش سوزی مدرسه شین آباد و جانباختن و زخمی شدن دانش آموزان دبستانی

خوب می شناسم تان. تقریبا سر فیلم برداری همه ی فیلم هایم به گونه ای در کنارم بوده اید. از شما انرژِی می گرفتم و نگرانی از بابت غذا، لباس، مدرسه های دور، جاده های ناهموار و...زندگی سخت و بدون امکانات تان همواره با من بود. در جاده هایی که حتی اسب ها برای تحمل سرما مست می کردند، شما شاید
کیلومترها راه می پیمودید تا به مدرسه روستای مجاور بروید. در وطنم این سختی ها را فراوان دیده بودم. گاهی از دور تنها لکه های سیاهی بودید که در دل سفیدی برف حرکت می کردید که وقتی نزدیک می شدید قندیل از همه جایتان آویزان بود. سلامی می کردید و می دویدید به امید این که زود تر جایی نزدیک به بخاری کلاس بیابید و اندک گرمایی به جان یخزده تان بدهید.

چه می دانستید بخاری که دستهای کوچک تان را اینگونه دورش حلقه می کردید روزی جسمتان را می سوزاند و جان تان را می گیرد.

از این ظلم، درونم شعله های آتش سر می کشد. اشکهایم روان است اما صدایم در نمی آید. انگار حنجره ام سوخته. از دور بر بدن های سوخته تان بوسه می زنم. نمی دانم چه موقع، اما می دانم روزی می آید که پولی که باید برای گرم کردن تو خرج می شد دیگر به جیب دغلبازان و فریبکارانی که دنیا از دستشان به ستوه آمده نمی رود. شرم بر آنانی باد که شما را در آتش خود سوزاندند و عذر خواهی شان یک لودگی وقیحانه بیش نبود.
بهمن قبادی آذر ۱۳۹۱


برای پیوستن به صفحه فیسبوک دست نوشته ها لطفا اینجا کلیک کنید

هیچ نظری موجود نیست: