۱۳۹۲ مهر ۱۰, چهارشنبه

زیبایی و چند گفتار

زیبایی چیست؟ چرا یک شی زیباست؟ چرا ما زیبایی را دوست داریم؟ آیا می توان برای زیبایی معیاری در نظر گرفت؟ آیا همیشه زیبا زیبا باقی خواهد ماند؟
وسوالات فراوان دیگری که پاسخ دادن به آنها کار آسانی نیست.

همه ی ما جذب و شیفته ی زیبایی می شویم ولی کمتر از علت آن می پرسیم.
وحشیان زیبایی را در لب کلفت و خالکوبی سبز می دانند. یونانیان آن را در جوانان یا در تقارن و آرامش پیکرهای تراشیده و رومیان آن را در نظم و شکوه و قدرت می جستند. رنسانس آن را در رنگ می جست. روح عصر ما آن را در موسیقی و رقص می جوید. انسان در زمانها و مکانهای مختلف از نوعی زیبایی بر انگیخته می شود و عمر خود را در جستن آن به کار می برد.

__________________________
__________________________

برای پیوستن به صفحه فیسبوک "شاهو نعمتی" لطفا اینجا کلیک کنید

جالب اینجاست که زیبایی صفتی است که دارنده آن جدا از خوبی و بدی هایش خوشایند می گردد. و در انسان کشش و علاقه ای جدا از سود و فایده بر می انگیزد و عقل و عشق از هم جدا می شود و عقل به صورت کودک ناتوانی در می آید و انسان تشنه ی زیبایی می شود. بدون توجه به داشتن سایر شرایط و جنبه های دیگر زیبایی دلنوازترین آهنگهاست که می تواند دل و روح انسان را آرامش دهد و مثل پرنده ای آزاد و رها به رقص در آسمانها در آورد و عشق را در انسان شعله ور می کند.

افلاطون که همه ی هم و غمش اخلاق بود زیبایی را در مرحله عالیش با خیر و نیکی یکی می دانست. وارسطو عقیده داشت زیبایی همان هماهنگی و تناسب و نظم آلی اجزا در کل شئ است.
نمی توان گفت که تنها انسان قدرت درک زیبایی را دارد. جانوران دیگر نیز از زیبای لذت می برند بعضی از مرغان لانه و کاشانه ی خویش را با شاخ و برگ گیاهان و صدفهای رنگی سنگ ریزه های کف رودخانه و تکه های رنگی پارچه و ... تزیین می کنند.
آلاچیق برای جفت خود لانه ای می سازد و آن را با شاخه ها می پوشاند و کف آن را با علف فرش می کند و با سنگ های سفید دیواره ها را تزیین و با استفاده از پرهای رنگارنگ و بعضی از میوه ها و هر شئ زیبایی که امکان دست یابی برایش مهیا باشد می آراید و این خانه ی زیبا جایی امن برای عشقبازی آلاچیق است.
از این همه تلاش و کوشش که این پرنده ها می کنند می توان فهمید که در مغز کوچکشان حس زیبا پسندی و لذت از چیزهای زیبا وجود دارد.

بعضی از مرغان از دیدن خود در آینه و اجسام صاف و صیقلی لذت می برند. زاغ و کلاغ و بعضی از پرندگان دیگر اشیاء درخشان و طلایی را می ربایند و پنهان می کنند. و در فرصتهای مناسب به آن سر می زنند و به بازی و تماشای آن می نشینند!
این کارها برای چیست؟ برای خودنمایی است یا کنجککاوی؟ یا برای لذت بردن از زیبایی؟
نمی توان به این سوأالات جواب صریحی داد. اما هر عقل سالمی می تواند تشخیص دهد که در همه ی این کارها رگه هایی از زیبایی و زیبا پسندی و لذت از آن وجود دارد. و تا آنجا که انسان پی برده است لذت از زیبایی در حیوانات مربوط به جذب جنس مخالف و استفاده از آن برای تولید مثل است.

بنا بر نظر داروین حس زیبایی فرع و زاده ی جاذبه جنسی است. در آغاز زیبا آن است که از نظر جنسی مطلوب باشد و اگر چیزهای دیگری در نظر ما زیبا می آین از مشتقات و پیوندهای این منبع اصلی حس زیایی می باشد. و جاذبه جنسی و شهوت انسان عامل تأیین کننده ای در زیبا شناختی او دارد.
زنی نیمه برهنه از زنی پوشیده زیباتر به نظر می رسد. زیرا زن نیمه برهنه بیشتر باعث تحریک جنسی می شود تا زنی پوشیده.
زیبا بودن یک شیئ به علت مطلوب بودن آن است. یا به عبارت بهتر اگر ما چیزی را می خواهیم نه به آن دلیل که آن چیز خوب است بلکه به این دلیل آن چیز خوب است که ما آن را می خواهیم.
جاذبه و کشش دهر چیزی برای زیبایی آن نمی باشد بلکه به خاطر نیاز ما به آن زیبا می شود و ما آن را زیبا می بینیم. نیازهای افراد می تواند متغیر و مختلف باشد و شرایط نیز بر آن تأثیر دارد.
مردی که از گرسنگی در حال مرگ است یک ظرف غذا ممکن است همان اندازه زیبا باشد که یک زن خوش اندام و خوشکل در نظر یک جوان سیر. اگر این جوان سیر نیز دچار گرسنگی شود زیباترین پریان نیز زیبایی خود را از دست می دهند.

زیبایی در ابتدایی ترین مراحلش جلوه حسی آن چیزی است که بر آورنده و ارضا کننده ی میلی شدید باشد. وفرق این شئ زیبا با شئ مفید در اصل فقط در شرط وصف احتیاج است. هرچیز مضر و زیان بخشی زشت و هر چیز خوب و مفیدی زیبا می نماید.
شکر را نه برای شیرینیش می خوریم بلکه شیرینی آن در مذاق ما از آن روست که یکی از منابع مهم انرژِی ماست. و چون بدن نیاز اساسی به آن دارد ما آن را شیرین می پنداریم.
هر چیز مفیدی پس از مدتی لذیذ می گردد. مردم آسیای شرقی ماهی گندیده را بسیار دوست دارند زیرا تنها غذای ازت داری است که می توانند به دست آورند و به خاطر شرایط آب و هوایی بدن آنها به ازت نیاز فراوان دارد.


و بعضی از زیبایی ها به علت تکرار و عادت چشمان ما به آن است. اگر آسمان آبی زیباست به آن دلیل است که چشمان ما به رنگ آبی عادت کرده است و از آن لذت می برد. گیاه سبز و آسمان آبی زیباست اما در نتیجه عادت ممکن بود از آسمان سبز و گیاه آبی لذت ببریم.
هر چیز مقوی و محرک بدن باشد از زیبایی بهره ایی دارد. و زیبایی نور موسیقی و لمس ملایم به این علت است.تحقیقات نشان داده است که زشتی مایه کاهش نشاط و سوء هضم و ناراحتی اعصاب و... می گردد.
سانتایا می گوید : زیبایی لذتی است که وجود خارجی یافته است.
یا به قول هابز : زیبایی وعده لذت است.

یکی از دلایلی که می توان ثابت کرد که زیبایی زاده میل است: این است که شئ مطلوب پس از آنکه به دست آمد زیبایی خود را بعد از مدتی از دست می دهد.
در عاشقانه ترین داستانها و رمانها هیچ وقت عاشق و معشوق به هم نمی رسند و یکی از دلایل پایداری و بزرگی عشقشان همین است.
عده کسانی که آنچه را دارند همیشه دوست دارند خیلی کم است و کمتر است عده کسانی که اشیایی را که میل شان را بر نمی انگیزد زیبا بدانند.
چقدر جالب است مشاهده اینکه صورتی که دل انگیزی خود را در نزد ما بر اثر تکرار از دست داده است در دیده آنکه هنوز تکرار خسته اش نکرده است شو حقیقی و خیال مجسم می نماید. عشق مادر زیبایی است و عشق تنها مبدأ نخستین زیبایی است که در اشخاص است نه در اشیاء. اما خیلی چیزها هستند که به نظر ما زیبا می آیند و ظاهرا" هیچ گونه رابطه ای با عشق ندارند در این باره چه باید گفت و زیبایی جهان خارج را چگونه باید توجیه کرد؟
جواب این سوأل را نمی خواهم بدهم. دوست دارم نظر شما خوانندگان عزیز را بدانم و در آتیه ی نزدیک جواب این سوأل را از دید خودم خواهم داد. منتظر نظرات شما هستم.

لحظات شاد و خوبی داشته باشید.

با تشکر Shaho Nemati

هیچ نظری موجود نیست: