زندگی توی قفس
بیهودگی نفس
شهوت بوسه ای نئشه آور
تعفن مرگی وارونه زنده شدنی دوباره
احساس غربتی دیوانه وار در ممنوعیت ستاره ها
و درد را معنی کردن
به تکراری هزار باره
پلکهایم مرا گم کرده اند
و باز چشمانم به هر سو دنبال تو می گردند
***
آسمان زجه می زند , زمین می لرزد
و من در راه مانده ام
دریا می خوروشد , جنگل قیام کرده
و من خسته و نومید تو را می جویم
کوه فوران کرده , دشت به پا خواسته
و رگهای مغزم مصلوب انتظاری کهکشانی
تا من نام تو را یاد گرفتم
***
هنگامی که انسان بودن جرمی است بزرگ
و انسانیت واژه ایست بیگانه
هنگامی که تو را در تابوت می خواهند و بر صلیب
بند بند وجودم نام تو را نعره می زند
آزادی
برای ورد به فیس بوک دست نوشته های شاهو نعمتی کلیک کنید |
شهوت بوسه ای نئشه آور
تعفن مرگی وارونه زنده شدنی دوباره
احساس غربتی دیوانه وار در ممنوعیت ستاره ها
و درد را معنی کردن
به تکراری هزار باره
پلکهایم مرا گم کرده اند
و باز چشمانم به هر سو دنبال تو می گردند
***
آسمان زجه می زند , زمین می لرزد
و من در راه مانده ام
دریا می خوروشد , جنگل قیام کرده
و من خسته و نومید تو را می جویم
کوه فوران کرده , دشت به پا خواسته
و رگهای مغزم مصلوب انتظاری کهکشانی
تا من نام تو را یاد گرفتم
***
هنگامی که انسان بودن جرمی است بزرگ
و انسانیت واژه ایست بیگانه
هنگامی که تو را در تابوت می خواهند و بر صلیب
بند بند وجودم نام تو را نعره می زند
آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر